فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

یک نفر منتظر ماست هنوز...

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۵۴ ق.ظ

وداع...

واژه ی تلخی است...

تلخ و دردناک...

تلخ و سخت...

باران اشک هایمان،

سیلی بر زمین راه انداخته،

که عجیب بوی دلتنگی می دهد...

دلتنگی یک ماه...

یک ماه آسمانی،

که با ماه آسمان ما خیلی فرق دارد...

یک ماه خدایی..

ماهی که پیش از رفتنش، دل ها بهانه اش را می گیرند...

اما کاش...

اما کاش این سیل،

گناه هایمان را نیز می شست و می برد...

کاش بذر انتظار در قلبمان می کاشت...

چقدر زود دلمان برایت تنگ شده ای ماه...

چقدر زود دلمان بهانه ات را می گیرد ای ماه...

ای ماه عزیز من...

اول که آمدی،

چه امید های زیبایی داشتم...

چه آرزو های شیرینی...

امیدی به آدم شدن... امیدی به خدایی شدن...

امیدی به رها شدن در آسمان عبودیت خالق...

و آرزویی که رنگ امید داشت..


آرزوی دیدن روی ماهی که تو و هیچ ماه دیگری به آن نمی رسد...

ماه من آفتابی است مهتابی...

آفتابی است پشت ابر های سیاه...

ابر های سیاه گناه...

ابر های سیاهی که نماد تاریکی قلب من است...

ای ماه...

امیدم بود که ماهی بیاید که یک تلالو مهتابش، قلبم را مهتابی می کند...

آه ای ماه...

ماه بی ماه صفایی ندارد...

اگر اشکی بود و صفایی و نوایی،

به برکت امید آمدن ماه بود...

و امیدی که از هر قلبی می جوشد...

و من،

منتظرم تا آخرین نفس...

حتی امید دارم تا آخرین لحظه ی تو ای ماه...


میخواهم اهل الکبریاء را به اقتدای اهل کبریا بخوانم...

با اهل جود و جبروت...

با اهل عفو و رحمت...

میخواهم ندای انا المهدی را بشنوم...

میخواهم قلبم مهتابی شود...

آسمانی شود...

با یک نفس مسیحایی مهدی...

که سنگ را جاری می کند...


انتظار،

این بغض در گلو چنبره زده،

روزی می شکند...

روزی به اتمام می رسد...

روزی مبدل به وصال می شود...


ای ماه من...

آهسته تر...

می آید روزی که تو بیایی

و ما با ماه منیرمان به استقبالت بیاییم..

با ماه عزیزمان الغوث بگوییم..

با ماه آسمانیمان قرآن به سر بگیریم..

کرب و بلایی شویم..


روزی ماه ما هم می آید...


روزی ماه ما هم می آید... به همین زودی ها..

آن روز دیر نیست...


عشق فرمانده ی دل هاست هنوز...

آری،

یک روز فرمانده ی دل هایمان هم میاد...


تو کجایی ای ماه ؟

.....................................................................


وادی طور مرا می خواند

جنسی از نور مرا می خواند

بیت معمور مرا می خواند

کسی از دور مرا می خواند

بر دم خسته اش آواست هنوز


بشکن این فاصله را باید رفت

سمت آن نور و صدا باید رفت

بی دل و بی سر و پا باید رفت

تا لب آب بقا باید رفت

یک نفر منتظر ماست هنوز


با دو چشم تر و لبخند بیا

با دو بازوی تنومند بیا

با کمان و زه و سربند بیا

پی آنان که رسیدند بیا

ردی از قافله برجاست هنوز

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۵۴ ق.ظ
  • فانوس

نظرات  (۱)

سلام بصیر
فکر می کنید زیباترین سلام نظامی مربوط به کدام گروه است؟
با زیباترین سلام نظامی به روز هستیم
یا علی
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تمام مطالب این وبلاگ،هدیه ای است ناچیز به محضر آقا صاحب الزمان ارواحنا فداه.. التماس دعای فرج