فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

نام خودشان را هم گذاشته اند حقوق بشر..

اما این که از دیدگاه آنان "بشر" چه معنی دارد را الله اعلم.

تا کنون ثابت شده مردم بی گناه فلسطین، یمن، بحرین، سوریه، عراق و... از این محدوده ی بشریت خارج هستند.

یا شاید هم خارج نیستند اما سهمشان از حقوق بشر، فقط اطلاع از تعداد مجروحین، کشته ها، آواره ها و... است.

راستی داشت از قلم می افتاد.. هر چند وقت یک بار، یک بیانیه هم صادر میکند که مثلا آهای ملت خون ریز عزیز، اگر دلتان خواست، خوشحال میشویم چند صباحی اعلام آتش بس کنید که لااقل این بیچاره ها برای چند لحظه هم که شده، آسمان را به رنگ آبی ببینند و به جای دود و باروت، اکسیژن تنفس کنند. یا لااقل بگذارید این کودکان به نبود پدرانشان عادت کنند و بعد مادرانشان را هدف بگیرید.

و این شد که اسم حقوق بشر می آید، نمیدانیم بگرییم برای جا به جا شدن معنی بشریت یا...

یا بخندیم به این خود مدافع حقوق بشر پنداری ها!

و این شد که سال هاست نامش را در نوشته ها و گفته ها و پنداشته هایمان گذاشتیم حقوق بی بشر... ضد بشر.

رفت و گفت:
چادرم، حجابم، حیثیتم، زهرایی بودنم، ایرانی بودنم،
مواظب همه یشان باشم...

رفت و خونش شد جوهر قلم و مرکب هایمان،
که بنویسیم و زیرش اثر انگشت بزنیم:

هستیم بر آن عهد که بستیم...

پ.ن1:
قانونی ندیدم که دختر بودن را مانع پرواز بداند !


پ.ن2: 
قلم هم دل دارد... بغض میکند و میگرید... 
ننوشتن ها و بی سر و ته نوشتن ها را بگذارید به پای بغض قلم... در این وانفسا، بیچاره حق دارد خب!
التماس دعا

رنگ خودکارم پرید
و 
ورق ورق شد دفتر عاشقانه هایم...
درست وقتی
عاشقی ت را دیدم...

+ و تو برای عشقت، با جان و دل پریدی... بی خیال جوانی و دنیا...
به عشقت قسم، التماس دعا

( تصویر: شهید محسن وزوایی،فاتح بازی دراز )

یا مقلب القلوب و الابصار


حس و حال قشنگی داشت...

همه اومده بودن مزار شهدا رو تمیز کنن و غبار روبی و سفره چیدن و...

ما هم رفته بودیم تا شهدا غبار دلامون رو پاک کنن...


سالتون فاطمی، شهدایی، و متبرک به ظهور آقا

ان شاءالله


التماس دعا



پیش نوشت: کلیپ صوتی از سخنان حجت الاسلام و المسلمین پناهیان (برای دانلود کلیک کنید.)

آقای ما، سید علی آقای خامنه ای

خیلیا آقای ما رو نمیشناسن. خیلیا هم با آقا مخالفن. یا حتی دشمنن. متاسفانه توهین هم میکنن و... .

و احتمالا خیلی هم با این عده برخورد داشتیم و بحث کردیم...

یه سری معاند هستن (خودشون رو به خواب زدن و بیدار هم نخواهند شد!)، 

یه سری هم سَرِ دشمنی دارن (شاید برای منافع خودشون یا هر چیز دیگه..

ما به این دسته ها کار نداریم...

ولی یه دسته دیگه هستن که فقط مخالفن! همینجوری الکی! ژست روشنفکری!

یا کلا عقیده ای ندارن! چون براشون مهم نیست...

نظر شخصی من اینه که با این افراد، نه بحث لازمه نه سند و مدرک و آیه قرآن و حدیث و... .

فطرت انسانی ما، آقا رو پذیرفته.

چون آقای ما یه آقای معمولی نیست.

چون فطرت، جانشین ولی خدا رو دوست داره!

دست بذاریم رو فطرت ها...

دلت که زهرایی باشد،

یک یا زهرا سلام الله علیها

برای زهرایی رفتنت کافی ست...


+ زهرا یعنی درس ولایت.. ولایتی ها هم پاداششان شهادت است....

چه مدینه باشد، چه کربلا، و چه ایران...

همه به فاطمه (س) اقتدا کرده اند..


+ ایام شهادت حضرت که باشه، جنوب هم باشه، کانال کمیل هم باشه، بهتر از این چه عیدی هست؟

زائرا به یاد ما هم باشید. التماس دعا...

برای دریافت کلیپ، کلیک کنید.

بسم الله ارحمن الرحیم


" در  ، هدف بارورکردن  و کامل کردن آن است. اما در  ، هدف ریشه‌کن کردن فرهنگ ملی و از بین بردن آن است. در  ، آن ملتی که از ملت های دیگر چیزی میگیرد،  چیزهای  و دلنشین و خوب و  را میگیرد. 
فرض بفرمایید، دانش را از آن ها تعلیم میگیرد. فرض کنید، ملت ایران به اروپا میرود و میبیند آنها مردمی اهل سختکوشی و خطر کردنند. اگر این را از آن ها یاد بگیرد، خیلی خوب است. به اقصای شرق آسیا میرود و میبیند که آنها مردمی هستند دارای وجدان کار، علاقه‌مند به کار، مشتاق کار. اگر این را از آن ها یاد بگیرد، خیلی خوب است. به فلان کشور میرود و میبیند مردم آن کشور، وقت شناس، دارای نظم و انضباط، دارای محبّت، دارای حسِ‌ّ ادب و حسِّ احترامند. اگر یاد بگیرد، این ها چیزهای خوبیست.
در  ، قضیه چنین است. ملت فراگیرنده، میگردد نقاط درست و چیزهایی را که فرهنگ او را میکند، از دیگران تعلیم میگیرد. درست مثل انسانی که ضعیف است و دنبال غذای مناسبی میگردد. دوا و غذای مناسب را مصرف میکند، تا سالم شود و نقصش از بین برود. در  ، چیزهایی که به ملت مورد تهاجم میدهند، چیزهای خوب نیست، بلکه چیزهای بد است. فرض بفرمایید اروپایی ها، وقتی تهاجم فرهنگی را در کشور ما شروع کردند، نیامدند روحیه وقت شناسیشان را، روحیه شجاعت و خطر کردن در مسائل را، یا تجسّس و کنجکاوی علمی را، در ملت ما منتشر کنند و با تبلیغات و تحقیقات، سعی کنند ملت ایران، ملتی دارای وجدان کاری یا وجدان علمی شود. این کارها را که نمیکنند! مسئله لاابالیگری جنسی را وارد کشور ما میکردند. ملت ما، در طول هزاران سال، ملتی بود دارای مبالات جنسی؛ یعنی رعایت های مربوط به زن و مرد و این در تمام دوران اسلامی بوده است. نه این‌که کسی خطا و تخلّف نمیکرده؛  همیشه هست. در همه دوران ها و در همه زمینه‌ ها، افراد بشر خطا میکنند. خطا هست؛ اما خطا غیر از این است که چیزی بشود  جامعه!
ملت ما، ملتی بود که از هرزگی و عیّاشی های فراگیر و مجالس عیش و طرب و این چیزها، بری بود. این کارها مخصوص اشراف و پادشاهان و شاهزاده‌ها و ملک زاده خانم ها و امثال این ها بود، که عیّاشی کنند و شب تا صبح بیدار بمانند. اروپایی ها، میخانه‌هایشان در طول مدّت شب و روز و دوران سال و همه تاریخ همیشه روبه‌راه بود. این، تاریخ اروپاست. هرکس میخواهد، برود بخواند و ببیند. این را خواستند وارد کشور ما بکنند و تا آن‌جا که توانستند، کردند.
در  ، دشمن میگردد آن نقطه‌ای از فرهنگ خود را به این ملت میدهد و وارد این ملت میکند که خودش میخواهد. معلوم است که  چه میخواهد! اگر در  ، ملتی که از فرهنگ بیگانه چیزی میگیرد، تشبیه به آدمی شود که در کوچه و بازار، غذا و دوای مناسب میخرد که مصرف کند؛ در  فرهنگی ، ملتی را که تحت تهاجم قرار گرفته است، باید به بیماری که افتاده و خودش کاری نمیتواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولی به او تزریق میکند و معلوم است آمپولی که دشمن تزریق کند، چیست! این، فرق دارد با آن دارو و درمانی که خود شما بروید و آن را با میل  و وارد بدنتان کنید. این،  است.
پس،  به انتخاب ماست؛ اما  به  است. "

 - 1371/5/21

بسم الله ارحمن الرحیم.

منبع مطلب: http://www.afsaran.ir/link/856

ایات  

ایاتی که توی این زمان مدام باید یاد اور بشن ...

* آیه‌ی سوم تا پنجم، نساء/144، مائده/51 و مائده/57: 

«یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین أولیاء من دون المؤمنین، أتریدون أن تجعلوا لله علیکم سلطاناً مبیناً»
ترجمه: ای کسانی که  آورده‌اید!  را در مقابل مؤمنان برای خود دوست مگیرید. مگر می‌خواهید برای خدا علیه خودتان دلیلی آشکار قرار داده باشید؟!

«یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری أولیاء، بعضهم أولیاء بعض و من یتولهم منکم فإنه منهم، إن الله لایهدی القوم الظالمین»
ترجمه: ای   و  را به دوستی مگیرید. بعضی از آن‌ها دوستان بعضی دیگرند. هر که از شما با ایشان دوستی کند خود از ایشان است. همانا خداوند مردم ستمگر را هدایت نمی‌کند.

بسم رب الشهدا

حال و روز و دلتنگی این روز های ما، باعث شد دست به کیبورد بشم و بنویسم از روزی که هرچی بیشتر فکر میکنم، بیشتر به این نتیجه میرسم که بهترین روز زندگیم بوده.

عادت به نوشتن خاطره ی شخصی توی وب ندارم... اما این فرق داره.. هم این خاطره فرق داره، هم این پست فرق داره، و هم حال من الان که دارم مینویسم با همیشه فرق داره..

سه چهار هفته پیش بود.. با همه ی مشغله هایی که داشتیم اعم از درس و ...، ولی دلمون هوای یادواره گرفتن کرد.. دوست داشتیم سال آخری یه یادواره گرفته باشیم.. یا شاید هم ارزوی سه ساله مون رو محقق کنیم...

موافقت شد... اما بعدش مخالفت شد:| که در این مخالفت هم حکمتی بود.. بحث و اصرار و خواهش و التماس نتیجه داد تا اینکه قرار شد یادواره شهدای دانش آموزی توی دبیرستان ما برگزار بشه.

تکاپوی بچه ها، تلاش بچه ها، کار کردن توی زنگای تفریح، طراحی و بسته بندی و هماهنگی و...

هرکس یه کاری میکرد.. به قول بچه ها "لذت خاصی داشت وقتی میدیدی حتی یه دقیقه از وقتت هم تلف نمیشه. بلکه عمرت داره با یاد شهدا میگذره."

آنگاه که خدا "ن والقلم" را گفت،

باید می فهمیدیم 

نوشتن هم لیاقت میخواهد.


+ مدتی هست لیاقت نوشتن نیست.. دعا بفرمایید.

:(

ز بام های خانه ها،

بر سرش خاکستر ریختند...

اما عظمت آفتاب را مگر می توان با خاک و خاکستر پنهان کرد؟

آفتاب،

در تاریکی ها نمایان تر است...

روشناییش آشکار تر است...

آفتاب،

نقطه ی پرگار جهان است.

آفتاب را،

نمی توان خاموش کرد....


چه نیازی است به اعجاز؟ نگاهت کافی ست؛

تا مسلمان شود انسان، اگر انسان باشد...


+ #نحن-نعشق-محمد #ما-عاشق-محمدیم #we-love-Muhammad 

+ پیام آقا به جوانان اروپا و شمال آمریکا

چقدر مردانه،
بی بهانه... 
و به بهای خدا...
آسمانی ها، زمین گیر نمی شوند...

جهاد هم آسمانی بود...
مانند پدر،
پا به پای پدر،
جهاد تا آغوش پدر...
بسم رب شهید.

هنیئا لک...


+ شهید جهاد مغنیه، فرزند شهید عماد مغنیه معروف به حاج رضوان، در طی تجاوز رژیم منحوس صهیونیستی به سوریه، به درجه ی رفیع شهادت رسید.

یکشنبه گذشته خانواده شهید عماد مغنیه، نزدیک روضه الشهیدین جمع شده بودند و برای میلاد پیامبر جشن مختصری برپا شده بود. قرار بود هرکدام از نوه ها برنامه پیش روی سال آینده خود را برای همگان تعریف کند. هر یک چیزی گفت و نوبت به جهاد رسید.
جهاد فقط یک جمله گفت: « از برنامه هایم هفته آینده خواهم گفت.» 
همه اعتراض کردند که داری برنامه هفتگی خانواده را به هم می زنی.
و‌ جهاد جوان با خنده و شوخی اصرار داشت که هفته آینده از برنامه پیش رویش پرده برخواهد داشت.
هفته ی بعد، باز هم همه خانواده دور هم جمع شدند.
در کنار همه آنانی که آمده بودند تا شهادت جهاد جوان را تسلیت بگویند، جهاد از برنامه خود راز گشود!

فکر هم کند

بی هوا پرید ...

چند عکس و یک خبر ...

از او همین به ما رسید

چند عکس و یک خبر و نام کوچکش

نام کوچکش «جهاد» بود

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931029001391#sthash.TGKVApT0.dpuf

لحظه‌ای به بردنش

فکر هم کند

بی هوا پرید ...

چند عکس و یک خبر ...

از او همین به ما رسید

چند عکس و یک خبر و نام کوچکش

نام کوچکش «جهاد» بود

نام خانوادگی: شهید

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931029001391#sthash.TGKVApT0.dpuf

لحظه‌ای به بردنش

فکر هم کند

بی هوا پرید ...

چند عکس و یک خبر ...

از او همین به ما رسید

چند عکس و یک خبر و نام کوچکش

نام کوچکش «جهاد» بود

نام خانوادگی: شهید

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931029001391#sthash.TGKVApT0.dpuf
بسم رب الحسین...

نمیدانم این نگاشته، یک دلنوشت است یا عقل نوشت.
اما وقتی نام حسین علیه السلام به میان می آید، دل و عقل سرگردان می شوند. بی سر و سامان میشوند. عقل سر، اسرار گشایی دل میکند و اسرار دل، یک صدا فریاد حسین بر می آورند.
و سرّ ملکوتی عالم چیست جز سر مبارک امام عشق؟
از روزی که تاریخ، نام حسین را با خون نگاشت، قلم شرم کرد که جوهری جز خون هویدا کند و دست، خجل شد از گرداندن قلم... و اینگونه بود که هرجا نام حسین آمد، اشک و خون به نمایندگی از عشق به میدان آمدند.
اگر یک روز حسین علیه السلام شیرخواره به دست گرفت، نه برای این بود که اندکی آب بگیرد که طفل رضیع حسین هم در اقتدای عمو، آب برای چه؟
شیرخواره در میدان " هل من ناصر " حسین بود به تاریخ بشریت که یا اهل العالم، حسین و ذلت در یک جا نمی گنجند.
و هرچند انسان را "انسان" نام نهادند، که نسیانگر است و فراموشکار، اما از همان آغاز که آدم " یا قدیم الاحسان بحق حسین" را گفت، سرشتش با احسان حسین پرورش یافت و گل وجود آدم، با یاد حسین بود که انسان خاکی را ساخت.
و اینگونه شد که تا امروز، فطرت های حسینی، بی یا حسین می میرند... 
حال یاد حسین را چگونه می توان فراموش کرد؟
و هرچه فراموش شود، مگر انسان می تواند هستی خود را فراموش کند؟
نام حسین که می آید، فرقی نمی کند عاشورا باشد یا نه دی... کربلا باشد یا تهران... یزید باشد یا پیروانش...

برای دریافت صوت کلیک کنید.

فراموش نمی کنیم...
فراموش نمی کنیم خیانت به نظام را...
فراموش نمی کنیم هتک حرمت به عزای اباعبدالله را...
فراموش نمی کنیم فتنه انگیزی در جامعه ی متعلق به صاحب الزمان را...
فراموش نمی کنیم استغاثه ی رهبرمان را...
فراموش نمی کنیم...
چون،
نمی توانیم فراموش کنیم...
سید ما و مولای ما، دعا کن برای ما...

+ هرچند کلیپ مشکل زیاد داره و زیاد طولانی شده، ولی صحبتای آقا همیشه چراغ راه هستن.. به پاس راهگشایی این صحبت ها، لطفا حتی الامکان صوت رو بازنشر بدید. تشکر :|
+ #فراموش-نمیکنیم .. والسلام.

یکی از مهمترین مسائل که سال هاست در جمهوری اسلامی درباره ی آن بحث می شود، مسئله ی استفاده از ماهواره است. موضوع ماهواره تا جایی گسترده است که اکنون بخش قابل توجهی از بحث ها و برنامه های تلویزیونی، تحلیل های رسانه ای و یا حتی استفتائات مراجع و... به این موضوع پرداخته اند.

اما در بحث تهاجم فرهنگی و آسیب شناسی ماهواره، آنچه مورد توجه قرار می گیرد، ماهواره به عنوان یک رسانه است. یعنی هدف بررسی محتوا و برنامه های آن میباشد؛ نه ماهواره به عنوان یک ابزار یا وسیله.

همانطور که امروز استفاده از ماهواره در جمهوری اسلامی نهی شده است، در گذشته نیز استفاده از ابزار های دیگری - همچون ویدیو- برخلاف قوانین کشور بوده که البته امروز مانعی برای استفاده از آن ها نیست. علت این امر هم آموزش نحوه ی استفاده صحیح از آن وسیله است.

و حتی ممکن است برای استفاده از ماهواره نیز در آینده ممانعتی نباشد.

هم اکنون دریافت شبکه های ماهواره ای بدون گیرنده در بسیاری از شهر های مرزی کشور امکان پذیر است.

همچنین مجهز شدن تلفن های همراه ساخت خارج به گیرنده های امواج ماهواره ای و پخش ماهواره و... نیز ممکن می باشد که البته احتمالا در دستور کار غرب علیه ایران قرار دارد.

پس مسلم است که جمع آوری گیرنده های ماهواره و...، راهکار مناسبی برای جلوگیری از آسیب های ماهواره ای نیست و باید در برابر این وسیله، فرهنگ سازی شود.

ماجرا از یک کلید شروع شد!!!

کلیدی که می توانست خیلی از قفل ها را بازکند! همانطور که قفل های زیادی را هم باز کرد...

اما عجیب اینجاست که این کلید فقط به قفلِ در هایی میخورد که پشتش شیطان صفتانی چون امریکا ایستاده بودند...

و چه قفل هایی را که باز نکرد به روی دشمنان اصلی نظام...

از آن تماس تلفنی و مذاکره پشت در های بسته گرفته تا تجهیزات هسته ای که مهر پلمپ خورد و سانتریفیوژ هایی که از حرکت ایستاد...

همان ایرانی که هشت سال در مقابل تمام دنیا ایستاد، حالا توافق دولتمردانش با آمریکا شده است یک افتخار...

کاش یکی صدای ما را به این اصطلاحا افتخار آفرین ها میرساند و می گفت که رابطه با دشمن، برای هیچ ملتی افتخار نبوده است...  توافق با دشمنی که جوانان مملکتمان را زیر آتش گلوله به خون غلتاند، افتخار ندارد... ذلت دارد.

البته شاید چون آن زمان به جای خاکریز ها و سنگر های خط مقدم و یا حتی پناهگاه های شهری و زیر زمین خانه ها، به خارج از مرز های وطن پناه برده بودند! افتخار آفرینی های جوانان سرزمین را ندیده اند و بعضی دستاورد های خودشان را (نظیر تعلیق هسته ای به ازای برداشتن چند تحریم جزئی!) افتخار می نامند...

اگر توافق با آمریکا چیزی جز ذلت بود، قبل از پر پر شدن شهدای دفاع مقدس و شهدای هسته ای و ریخته شدن خون پاکترین جوانان پا گذاشته بر کره ی خاکی، قید دشمنی را میزدیم تا لااقل امروز شاهد دل های داغ دیده ی مادران و همسران و فرزندان شهدا نباشیم..

توافقنامه ی امروز، همان جام زهر598 است که اکنون نثار شهدای هسته ای شده...

و آمریکا همان شیطان بزرگ است که امام خمینی رحمت الله علیه فرمودند:

بعضی ها انگار...

بعضی ها انگار واژه ای دم دست تر از بسیج سراغ ندارن.

انگار آسمون در هاش رو باز کرده و چند تا جوون افتادن روی زمین فقط و فقط برای اینکه بشن سپر بلای ملت...

جنگ که شد، خیلیا رفتن جنگ. اما خیلیا هم نرفتن و گفتن " مگه بسیج چی کاره است که ما بریم؟ "

یه مدت که گذشت، برای خالی نبودن عریضه گفتن " اگه این بسیجیا کوتاه بیان، صدام هم دست از جنگ میکشه. "

واژه ی بسیج طبق معمول کلمه ای بود برای پر کردن هر جا که جای مقصر خالی بود!

و همیشه هم یه عده بودن که برای حل مشکلاتشون بازم یه راست میرفتن سراغ بسیج. تا گره ای به کارشون افتاد و ناامنی حس کردن، " پس بسیج کجاست؟ " و تا مشکلی پیش میومد و مقصر پیدا نمیشد، " حتما کار بسیجه. "


و اینطور شد که اسبابِ مَشاکل هم راه حل مناسبی برای ادامه خرابکاری ها و مشکل آفرینی هاشون پیدا کردن. بــــــــــله.. با لباس و ظهر بسیجیا هر کاری می خواستن میکردن.

میگویند این روز ها تشخیص حق و باطل دشوار شده... 
و راست هم میگویند. گاهی آنچنان باطل چهره ی حق می گیرد که نمی توان بطالتش را تشخیص داد.
اما گاهی نه تنها پنهان نیست که آنچنان پیداست که کسی توان کتمانش را ندارد.
گاهی حق، فریاد عدالت برمی آورد... 
اما مگر گوشی که میخواهد باطل را بشنود، جایی برای شنیدن حق هم گذاشته است؟
و درست مانند کسانی که می ترسیدند صدای رسول اسلام را بشنوند و اسلام آورند و از ترس، گوش هایشان را می گرفتند.
و آنها هم حق را به خوبی می شناختند.. اما بر حق، پشت کرده بودند.

و این می شود که صدای عدالت در حلقوم ها گیر میکند. بغض میشود. میترکد... و چه بی صدا.
و اگر کسی فریاد عدالت سر داد،
این روز ها، رسم مدعیان عدالت این شده 
که سرش بالای دار میرود...

و مگر حسین علیه السلام جز برای زنده ماندن فریاد "هیهات من الذله" قیام کرد،
که اکنون در میان ناله های "یا حسین"،
فریادش، پیامش، هدفش، آرمانش، عقیده اش و باورش فراموش شود؟

که اگر اینگونه نباشد، و برائت از باطل در وجودمان نباشد،
این میشود که امروز،
خبر میرسد:
حکم اعدام عالم مجاهد آیت الله شیخ النمر توسط وهابیت ملعون صادر شد...

و شیعیان، سکوت نخواهند کرد که همانا سکوت، ننگ است در برابر کفر.


+ و مگر جرمش چیست؟ بیان حق؟
+ این روز ها حق مظلوم است... هرچه که باشد؛ چه دین، چه باور، چه حرف، چه مذهب، چه تشیع و چه امام...
+ تشیع محکوم میکند...

میرسیدعلی فقیه شافعی همدانی در مودت هشتم از موده القربی نقل می نماید که رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود:

در چهار محل اسم تو را با اسم خودم توام دیدم:

1.      1. در شب معراج وقتی به بیت المقدس رسیدم، بر صخره آن یافتم " لا اله الا الله محمد رسول الله ایدته به علی وزیره "

2.      2. به سدره المنتهی که رسیدم، دیدم ثبت شده: " انی انا الله لا اله الا الله انا وحدی و محمد صفوتی من خلقی ایدته به علی وزیره و نصرته به "

3.      3. وقتی به عرش رب العالمین رسیدم، دیدم بر قوائم آن نوشته شده است " انی انا الله لا اله الا انا محمد حبیبی من خلقی ایدته به علی وزیره و نصرته به "

4.      4. وقتی به بهشت رسیدم، دیدم بر در بهشت نوشته شده " لا اله الا انا محمد حبیبی من خلقی ایدته بعلی وزیره و نصرته به "


امام ثعلبی در تفسیر کشف البیان و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 23 ینابیع الموده از حافظ ابونعیم اصفهانی و محمد بن جریر در تفسیر خود و ابن عساکر در تاریخ خود از ابن عباس و ابوهریره آورده اند که آیه 62 سوره انفال " هو الذی ایدک بنصره " درباره علی(ع) آمده. آنگاه گویند:

رسول اکرم فرمود:" رایت مکتوبا علی العرش لا اله الا الله وحده لا شریک له محمد عبدی و رسولی و ایدته و نصرته بعلی بن ابیطالب " ( دیدم بر عرش نوشته شده است نیست خدایی مگر خدای یگانه ای که شریک ندارد و محمد بنده و رسول من است. تایید و یاری نمودم او را به علی بن ابیطالب)


و نیز امام ثعلبی در تفسیر کشف کشف البیان و شیخ سلمان بلخی حنفی در باب 24 ینابیع از فقیه واسطی این مغازلی شافعی ذیل آیه شریفه 37 سوره بقره " فتلقی ءادم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم " از سعید بن جبیر از ابنعباس آورده اند که گفت:

سوال کردند از پیامبر از آن کلماتی که آدم به آن تلقی نموده و سبب قبولی توبه اش گردید. 

فرمود:" سئله بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین فتاب علیه و غفرله "



و اینگونه است که رسول گرامی اسلام میفرماید:

" ذکر نام علی(ع)، عبادت است. "


+ منبع: شب های پیشاور - سلطان الواعظین شیرازی

بسم رب الشهدا...


کانال کمیل بود...

نامش آمد...

و ما بودیم و یک کانال و کربلا و یاد بازی دراز؛

که کاش میشد، یک روز هم بازی دراز،

در هوای نفس او، نفسی تازه کنیم...

که ناگاه،

قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند....



+ فرمانده ی غریب :(

+ ادامه مطلب لطفا.

تمام مطالب این وبلاگ،هدیه ای است ناچیز به محضر آقا صاحب الزمان ارواحنا فداه.. التماس دعای فرج