فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

۱۰ مطلب با موضوع «دوربین ما» ثبت شده است

دیگر روایتگری نمیخواست...

خس خس سینه ی راوی، خودش روایت بود.

یک یادگاری تلخ از حلبچه.


یا مثلا چفیه ای که جانماز بود و دستمال و...،

حالا در شلمچه، دیگر مسئولیت کمر صاف کردن را داشت.

داغ لاله های شلمچه، که کمر هر حاضر و ناظری را خم کرده بود

و اینک،

روضه ی مکشوف بود این قد خمیده.


یا تکیه به دیوار و زانوی بغل گرفته به یاد یاران شهید

و امان از درد جاماندگی.


و سخت تر از هرچیز،

آنگاه که برای چادر های خاکی ما، شرمنده میشد.

همه ی ما به فدای چادر خاکی مادر...



+ در بهشت جنوب، دعاگو بودیم.. دعا بفرمایید.

+ و حالا، اینجا تهران... و تمام دلخوشی من از این قطعه ی زمین با آسمان بغض در گلو گیر کرده اش، از این سرزمین غربت، یک عدد قبر در قطعه 26 بهشت زهرا. 

والسلام


آن روز که امام رحمه الله علیه فرمودند: سربازان من درون گهواره ها هستند

شاید هیچکس فکر نمیکرد که یک روز همان فرزندان درون گهواره، حماسه ای بیافرینند عظیم و جاودانه.

و حالا، سربازان درون گهواره ی امام سید علی خامنه ای،

از همین حالا به میدان آمده اند

تا آماده شوند برای نبرد جهانی به رهبری امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

ان شاءالله...

یا مقلب القلوب و الابصار


حس و حال قشنگی داشت...

همه اومده بودن مزار شهدا رو تمیز کنن و غبار روبی و سفره چیدن و...

ما هم رفته بودیم تا شهدا غبار دلامون رو پاک کنن...


سالتون فاطمی، شهدایی، و متبرک به ظهور آقا

ان شاءالله


التماس دعا

بسم رب الشهدا

حال و روز و دلتنگی این روز های ما، باعث شد دست به کیبورد بشم و بنویسم از روزی که هرچی بیشتر فکر میکنم، بیشتر به این نتیجه میرسم که بهترین روز زندگیم بوده.

عادت به نوشتن خاطره ی شخصی توی وب ندارم... اما این فرق داره.. هم این خاطره فرق داره، هم این پست فرق داره، و هم حال من الان که دارم مینویسم با همیشه فرق داره..

سه چهار هفته پیش بود.. با همه ی مشغله هایی که داشتیم اعم از درس و ...، ولی دلمون هوای یادواره گرفتن کرد.. دوست داشتیم سال آخری یه یادواره گرفته باشیم.. یا شاید هم ارزوی سه ساله مون رو محقق کنیم...

موافقت شد... اما بعدش مخالفت شد:| که در این مخالفت هم حکمتی بود.. بحث و اصرار و خواهش و التماس نتیجه داد تا اینکه قرار شد یادواره شهدای دانش آموزی توی دبیرستان ما برگزار بشه.

تکاپوی بچه ها، تلاش بچه ها، کار کردن توی زنگای تفریح، طراحی و بسته بندی و هماهنگی و...

هرکس یه کاری میکرد.. به قول بچه ها "لذت خاصی داشت وقتی میدیدی حتی یه دقیقه از وقتت هم تلف نمیشه. بلکه عمرت داره با یاد شهدا میگذره."

ز بام های خانه ها،

بر سرش خاکستر ریختند...

اما عظمت آفتاب را مگر می توان با خاک و خاکستر پنهان کرد؟

آفتاب،

در تاریکی ها نمایان تر است...

روشناییش آشکار تر است...

آفتاب،

نقطه ی پرگار جهان است.

آفتاب را،

نمی توان خاموش کرد....


چه نیازی است به اعجاز؟ نگاهت کافی ست؛

تا مسلمان شود انسان، اگر انسان باشد...


+ #نحن-نعشق-محمد #ما-عاشق-محمدیم #we-love-Muhammad 

+ پیام آقا به جوانان اروپا و شمال آمریکا

کمپین مردمی #فراموش-نمیکنیم به روایت تصویر

بیت امام خمینی رحمه الله علیه


پویش مردمی #فراموش-نمیکنیم


مشاهده ی عکس های بیشتر در ادامه مطلب:

آقاجان...

کربلا نداده ای،

اما عجیب مبتلا بلای بی لیاقتی شده ام...


درست بی لیاقتم.

اما،

آرزوی کربلایت را به دل مگذار..



دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد، دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد...

ز سر گذشت اشکم به لب رسیده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد...

شود تمام هستی فدای آن دو دستی که غرق بوسه با اشک علی مرتضی کرد...

نگشت آنی آن دست جدا ز دامن دوست، اگرچه تیغ دشمن ز پیکرش جدا کرد...


+ دعا کنید کربلا ندیده نمیریم...

+ مسافرای کربلا، یاد ما هم باشید...

بسم رب الشهدا...


کانال کمیل بود...

نامش آمد...

و ما بودیم و یک کانال و کربلا و یاد بازی دراز؛

که کاش میشد، یک روز هم بازی دراز،

در هوای نفس او، نفسی تازه کنیم...

که ناگاه،

قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند....



+ فرمانده ی غریب :(

+ ادامه مطلب لطفا.


چند روزی مهمانت بودم...
میشود به رسم بازدید،
این بار شما مهمان دل تنگم شوید؟

باز هم هوای اذن دخول دارم.
اما نمیدانم، دلم لیاقت دخول شما را دارد یا نه...

راستی، برات کربلایم چه شد یا ابالجواد ؟


ساده بودی...

ساده آمدی...

و ساده رفتی...

سادگی با تو بود.

پس از عمری ساده نبودن،

تو آغاز سادگی بودی.

که در کمال این سادگی، آمدی و دنیایی را متحول کردی.

ساده ی ساده ی ساده...

که همین سادگی، نمیگذارد تو را تصور کنم.

اسمت را که میاورم، طوفانی بر لبم بر میخیزد که تو که بودی؟

اما...

شناختنت عجیب لیاقت میخواهد.

تمام مطالب این وبلاگ،هدیه ای است ناچیز به محضر آقا صاحب الزمان ارواحنا فداه.. التماس دعای فرج