فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

یا حسین شهید...

به نام خدا

و به یاد عشق

که عشق، همان حسین است که روایت حب الله را از فراز نی تلاوت میکند.

حب الله که همان بهانه ی عاشورایی شدن است. و عاشورایی شدن که حکایتی است از دلتنگی کربلا.

و چه تعبیر قشنگی ست: " که هر روز عاشورا ست و هر مکان کربلا..." به شرط این که دلت در کنار خیمه های حسین باشد. در صف نماز جماعت عصر عاشورا. در قلب معرکه ی امام عشق و در مقابل عدوالله. در کنار رباب، گهواره ی خالی شش ماهه را تکان دهد. یا در شام، ... آه من الشام...

و یا لااقل، دلت در کنار ضریحی باشد که به حق گلوی پرپر شش ماهه، شش گوشه شد.

و به یاد اشک،

اشکی که پرده دری میکند میان عاشق و معشوق.. میان عابد و معبود.. میان رباب و ارباب... که امان از درد مستور ماندن عشق.. امان از درد جدا ماندن از کربلا...

و به نام اشک، به نام امید جاماندگان.

دلم، گواهی میدهد که این اشک ها، 

روزی کاسه ی آبی می شوند پشت سر صاحبانشان، که حالا، زائر کربلا شده اند... ان شاءالله.


+ نزدیک میشوم به تپش های اربعین... یک کربلا بده، نخورد نوکرت زمین...

+ یکی موکب به موکب و ستون به ستون به کربلایت میرسد... و یکی از سوریه، مستقیم به خودت... یکی هم در گوشه ی هیئت، مقتل به مقتل، به جاماندگی خودش میرسد.

ارباب من، جامانده ها را دریاب که سال هاست جامانده ایم... .

 + تصویر: این سربند، راهی کربلاست...

 

زینب سلام الله علیها،
بی رقیه سلام الله علیها کربلا رفت...
اگر هم با رقیه می رفت،
بی رقیه برمیگشت.


آخر دختر ها بابایی اند...


+ ایام تسلیت...
+ جا موندیم...
+ تصویر از #lark313

 

لینک اصلی: http://www.farhangnews.ir/content/102022

 

زمان دو مرتبه تکرار می شود هشدار

و باز دین حق انکار می شود هشدار

سپاه ابرهه بیدار می شود هشدار

 نفاق وارد پیکار می شود هشدار

زمانه بر سر جنگ است حرکتی باید

دوباره کاوه و چمران و همتی باید

به هوش باش که تزویر، حیله جنگ است

زبان رسمی اهل یهود نیرنگ است

بدون فتنه گری کار و بارشان لنگ است

مسلم است که تسلیمشان شدن ننگ است

آهای مدعیان این کلام قرآن است

یهود دشمن سرسخت هر مسلمان است

آقاجان...

کربلا نداده ای،

اما عجیب مبتلا بلای بی لیاقتی شده ام...


درست بی لیاقتم.

اما،

آرزوی کربلایت را به دل مگذار..



دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد، دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد...

ز سر گذشت اشکم به لب رسیده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد...

شود تمام هستی فدای آن دو دستی که غرق بوسه با اشک علی مرتضی کرد...

نگشت آنی آن دست جدا ز دامن دوست، اگرچه تیغ دشمن ز پیکرش جدا کرد...


+ دعا کنید کربلا ندیده نمیریم...

+ مسافرای کربلا، یاد ما هم باشید...

فکر کنم تا حالا اینجوری ننوشتم..

دل هم میگیره بعضی وقتا.. سنگ که نیست خب:|

دلم هوای یه جاهایی کرده که نمیذارن برم...

نمیذارن که یعنی لیاقت دعوت صاحبخونه رو نداشتم...

وگرنه شک ندارم جور میشد...

آسمون دلم از شدت گناه گرفته.. سیاه شده.

آخه هوای تنفسی دل ما از یه جاهایی تامین میشه که اینجا هیچ شباهتی بهش نداره.

ظرفیت تنفسی تموم شده.. 

هعی...... 

مسافرا دارن میرن... ما رو هم نمیبرن :(

آخه بعضی جاها، با نفس های آلوده ی ما سازش نداره...

دل مرده ام قبول ولی...

خدایا اربعین شد...


+ خیلی دعام کنید لطفا...


یا علی علیه السلام.

صوت: بخشی از سخنان استاد پناهیان با موضوع فطرت حسینی

 


دریافت

 

فرار و قرارم به سوی توست...

بودنم با توست...

کاش رفتم نیز با تو باشد...

 

+ اگه اشکی ریختید، ما رو از دعاتون بی بهره نذارید لطفا...

 
تمام مطالب این وبلاگ،هدیه ای است ناچیز به محضر آقا صاحب الزمان ارواحنا فداه.. التماس دعای فرج