فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

فانـوس313

به امیدی که تو فانوس شب من باشی، یابن الحســــــن...

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فانوس نوشت» ثبت شده است

نام خودشان را هم گذاشته اند حقوق بشر..

اما این که از دیدگاه آنان "بشر" چه معنی دارد را الله اعلم.

تا کنون ثابت شده مردم بی گناه فلسطین، یمن، بحرین، سوریه، عراق و... از این محدوده ی بشریت خارج هستند.

یا شاید هم خارج نیستند اما سهمشان از حقوق بشر، فقط اطلاع از تعداد مجروحین، کشته ها، آواره ها و... است.

راستی داشت از قلم می افتاد.. هر چند وقت یک بار، یک بیانیه هم صادر میکند که مثلا آهای ملت خون ریز عزیز، اگر دلتان خواست، خوشحال میشویم چند صباحی اعلام آتش بس کنید که لااقل این بیچاره ها برای چند لحظه هم که شده، آسمان را به رنگ آبی ببینند و به جای دود و باروت، اکسیژن تنفس کنند. یا لااقل بگذارید این کودکان به نبود پدرانشان عادت کنند و بعد مادرانشان را هدف بگیرید.

و این شد که اسم حقوق بشر می آید، نمیدانیم بگرییم برای جا به جا شدن معنی بشریت یا...

یا بخندیم به این خود مدافع حقوق بشر پنداری ها!

و این شد که سال هاست نامش را در نوشته ها و گفته ها و پنداشته هایمان گذاشتیم حقوق بی بشر... ضد بشر.



پیش نوشت: کلیپ صوتی از سخنان حجت الاسلام و المسلمین پناهیان (برای دانلود کلیک کنید.)

آقای ما، سید علی آقای خامنه ای

خیلیا آقای ما رو نمیشناسن. خیلیا هم با آقا مخالفن. یا حتی دشمنن. متاسفانه توهین هم میکنن و... .

و احتمالا خیلی هم با این عده برخورد داشتیم و بحث کردیم...

یه سری معاند هستن (خودشون رو به خواب زدن و بیدار هم نخواهند شد!)، 

یه سری هم سَرِ دشمنی دارن (شاید برای منافع خودشون یا هر چیز دیگه..

ما به این دسته ها کار نداریم...

ولی یه دسته دیگه هستن که فقط مخالفن! همینجوری الکی! ژست روشنفکری!

یا کلا عقیده ای ندارن! چون براشون مهم نیست...

نظر شخصی من اینه که با این افراد، نه بحث لازمه نه سند و مدرک و آیه قرآن و حدیث و... .

فطرت انسانی ما، آقا رو پذیرفته.

چون آقای ما یه آقای معمولی نیست.

چون فطرت، جانشین ولی خدا رو دوست داره!

دست بذاریم رو فطرت ها...

ماجرا از یک کلید شروع شد!!!

کلیدی که می توانست خیلی از قفل ها را بازکند! همانطور که قفل های زیادی را هم باز کرد...

اما عجیب اینجاست که این کلید فقط به قفلِ در هایی میخورد که پشتش شیطان صفتانی چون امریکا ایستاده بودند...

و چه قفل هایی را که باز نکرد به روی دشمنان اصلی نظام...

از آن تماس تلفنی و مذاکره پشت در های بسته گرفته تا تجهیزات هسته ای که مهر پلمپ خورد و سانتریفیوژ هایی که از حرکت ایستاد...

همان ایرانی که هشت سال در مقابل تمام دنیا ایستاد، حالا توافق دولتمردانش با آمریکا شده است یک افتخار...

کاش یکی صدای ما را به این اصطلاحا افتخار آفرین ها میرساند و می گفت که رابطه با دشمن، برای هیچ ملتی افتخار نبوده است...  توافق با دشمنی که جوانان مملکتمان را زیر آتش گلوله به خون غلتاند، افتخار ندارد... ذلت دارد.

البته شاید چون آن زمان به جای خاکریز ها و سنگر های خط مقدم و یا حتی پناهگاه های شهری و زیر زمین خانه ها، به خارج از مرز های وطن پناه برده بودند! افتخار آفرینی های جوانان سرزمین را ندیده اند و بعضی دستاورد های خودشان را (نظیر تعلیق هسته ای به ازای برداشتن چند تحریم جزئی!) افتخار می نامند...

اگر توافق با آمریکا چیزی جز ذلت بود، قبل از پر پر شدن شهدای دفاع مقدس و شهدای هسته ای و ریخته شدن خون پاکترین جوانان پا گذاشته بر کره ی خاکی، قید دشمنی را میزدیم تا لااقل امروز شاهد دل های داغ دیده ی مادران و همسران و فرزندان شهدا نباشیم..

توافقنامه ی امروز، همان جام زهر598 است که اکنون نثار شهدای هسته ای شده...

و آمریکا همان شیطان بزرگ است که امام خمینی رحمت الله علیه فرمودند:

 به نام خدای فاطمه سلام الله علیها

تا به حال چند بار از خداوند زیارت بقیع خواسته ایم یا ایوان طلای صحن امیرالمومنین را؟ چند سال در ایام شهادتشان سیاه به تن کردیم؟ چند بار از حب به آنان سخن گفتیم؟

اما آیا در میان این خواسته ها و حرف ها، در قلب هایمان جایی برای عشق به "زندگی" آنان گذاشته ایم؟ و در عقل هایمان جایی برای آموختن شیوه ی حیاتشان؟ و در اعمالمان جایی برای تقلید از اعمالشان؟

آیا فقط ادعای شیعه بودن می کنیم و یا علاوه بر آن، شیعه هم هستیم؟ مگر این نیست که شیعه باید پشت سر مولایش گام بردارد و بر جای پای او، قدم بگذارد؟

پس بهتر نیست زین پس، گاهی و تنها گاهی، لااقل نگاهی گذرا بر شیوه ی زندگی و سیره یشان بیندازیم؟

که اگر مسلمان نماهای پشت به اسلام کرده نبودند، اگر بعضی شیعیان بی بصیرت نبودند، آیا مزار اول بانوی اسلام پنهان میماند؟

اما نکته ی تفکربرانگیز و البته تاسف برانگیز ماجرا اینجاست که ما نیز شیعه ی علی هستیم... الگوی ما نیز فاطمه ی زهراست... اما زندگی هایمان نشانی از آن ها ندارد. دنیا، جایی برای فکر کردن به این بزرگواران و پیروی از آنان باقی نگذاشته است.

و حتی آنچه در اسلام و تشیع حرام گشته، در محدوده ی عرف جامعه جا گرفته است... آن هم جامعه ی منتظر.

و بگذارید راحت بگویم: الگوهایمان عوض شده اند. ارزش هایمان عوض شده اند. اصلا ما عوض شده ایم... ما عوض شده ایم چون ارزش وجودی خود را فراموش کرده ایم.

نکند روزی،چیزی جای ارزش های ما را بگیرد که دشمنِ ارزش های ماست... دشمنِ اسوه های ماست...

حواسمان باشد که تا به ارزش هایمان باز نگردیم و خود را پیدا نکنیم، مهدی فاطمه نیز نخواهد آمد... آری؛ نخواهد آمد.


و چه زیبا فرمودند استاد شهید مطهری، که چه بسا مردمی شعار مذهبی را بپذیرند. اما روح آن را نه...

روح تشیع، زندگی علی وار و فاطمه گونه است. صلح حسنی و صبر زینبی است...

و ما نیز شعار " هیهات من ذله" را پذیرفتیم...

اما مبادا روزی برسد که دیگر بی دینی و بی حیایی و بی غیرتی و حرمت شکنی و حلال کردن محرمات و... را ذلت ندانیم.

مبادا روزی برسد که هیهات در برابر ذلت سر ندهیم و این کلام، فقط لقلقه ی زبانمان شود.

و به راستی، آیا روح تشیع را پذیرفته ایم یا ....... .

 


 پیش نوشت! : برای مشاهده و دریافت فیلم، کلیک کنید.

 

اندر احوالات وزارت فرهنگ و ارشاد به اصطلاح اسلامی !!!؟

 

بگذارید مقدمه ی این مطلب، بی مقدمگی باشد... درد که مقدمه ندارد!!! آن هم دردی که از بی دردی عده ای نشات می گیرد.

پس بدون مقدمه...

وقتی ولی فقیه به عنوان راس نظام یک کشور، از دغدغه ی فرهنگی سخن بگوید، چه برداشتی می توان داشت؟

چرا نفرمودند دغدغه ی سیاسی یا اقتصادی یا... . زیرا همه ی این ها در سایه ی فرهنگ ایرانی-اسلامی به خوبی پیش می روند.

اگر سیاستمداران جامعه، فرهنگ سیاستمداری داشته باشند و به عزت ملی پایبند باشند، در پناه این فرهنگ، آیا تن به خفت خواهند داد؟

و اگر امور اقتصادی جامعه در راستای احکام اسلامی و قوانین کشور باشد، آیا مسائلی همچون کلاهبرداری رخ خواهد داد؟

و...

پس به این ترتیب، می توان فرهنگ و مسلما در پی آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را از حائظ اهمیت ترین بخش های کشور برشمرد....

اما...

تمام مطالب این وبلاگ،هدیه ای است ناچیز به محضر آقا صاحب الزمان ارواحنا فداه.. التماس دعای فرج